روزی زیبا و افتابی بود اوتا هم کنار پنجره نشسته بود و اغوش غم در دل میگرفت.استیفانی تا اوتا را دید به سمت او رفت.-اتفاقی افتاده اوتا -خوب اتفاقی خاص که نیوفتاده.بعد استیفانی از پشت اوتا رو بغل کرد و گفت:-من تورو میشناسم اوتا لطفا بگو که چی شوده.-خوب موضوع مال چند سال پیشه که من در سرزمین براین زندگی میکردم . ماجرا از اونجای شروع شود که خواهر بزرگترم لیندا بعد از مرگ پدرمون تصمیم گرفت که آرزوی پدر را براورده ه و افسانه گل رز را بگیره.او تمام سعی خود رو کرد و بلخره تونست و لقب افسانه گل رز را مال خودش کرد.اما جایی از انجا میلینگید.چون یکی دیگه هم میخواست این لقب را بگیرد و اون اوتارو بود.-چی اوتارو؟-خوب اره.-ولی اون که خوشرو ترین پسر اون سرزمین بود.-خوب ادامه داستان.بعد اوتارو هر کاری کرد تا لیندارو نابود ه ولی نتیجه ای نداشت که در اخر لیندا قدرتش تمام میشه و اوتارو فرسته انتقام گرفتن رو داشت.او امد و لیندارو به سرزمینی دیگر تبعید کرد.و عدد ممنوعه لیندا777شود.و در اخر ما نتونستیم او را پیدا یم.مادرم برای این که از من محافظت ه منو به سرزمین شما سیرس فرستاد.و تنها نشانه ای که از او دارم . عشاره قلبی که روی بازوی خاهرم نشسته است.بعد از این که اوتا حرفش را تمام کرد . چشمش به چشم استیفانی خورد ک داره گریه میه.-استیفانی چی شوده؟-اوتا داستانت خیلی غم انگیز بود من واقعا متعسفم.بعد اوتا استیفانی را در اغوش گرفت و او را بوسید.و درهمین موقع لینا هم به فکر برادرش بود.آیا لینا به موضوع لیندا ارتباطی داره ؟ گویا بانو لیندا زنده است.این ها را در قسمت بعد داستان خواهند دانست تا قسمت بعدی خدا نگه دار

داستان لاو ستار قسمت اول

داستان قشق ابدی من و تو قسمت1

عکس جدید شخصی های داستان های فرشته تاریک و عشق ابدی من و تو

خلاصه داستان عشق ابدی من و تو

خبر از داستان فرشته تاریک

داستان فرشته ای که انسان شود قسمت13

داستان فرشته ای که انسان شود قسمت12

اوتا ,استیفانی ,لیندا ,رو ,اون ,سرزمین ,کرد و ,را در ,رز را ,افسانه گل ,گل رز

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

The.52.Hertz.Lonely. فایل مدارس :: وبلاگ شخصی امیر خسروی :: nastaran1 شهيد محمد حسن جهانشاهلو minooraypc نگاه دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. اخبار روز سئو و طراحی سایت ایران سفره عقد آرزوها learnlanguages